کیانکیان، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

کیان زیبایی زندگی ام

نور چشمم

1393/6/4 15:20
نویسنده : مامان و بابا
91 بازدید
اشتراک گذاری

مامان جون شما الان ۸ ماهته و تمام اعضای بدنت کامل شده، دستای کوچولوت، پاهای کوچولوت، صورت ماهت ولی فعلا باید اون تو بمونی مامانی تا ۹ ماهت کامل شه بعدا بیای بغل مامان.

این روزا خیلی جات تنگ شده و کمتر میتونی ورجه وورجه کنی و این ور اون ور بپری،  فقط بعضی وقتا پاهاتو میکوبی تو پهلوی مامان عزیز دلم، خیلی حسه قشنگیه وقتی اینجوری خودتو به مامان نشون میدی، کامل حست میکنم، بعضی وقتا هم بدنتو صاف میکنی طوری که پاهات یه طرف پهلومه سرت اون طرف قربونت بشم من.

مامان این روزا خیلی زود خسته میشه، یه کم که پیاده روی میکنه زود دلش درد میگیره، انگار شما ناناز مامان دوست نداری من زیاد حرکت کنم. ولی با این حال چون بابایی اصرار داره من بعضی وقتا باهاش میرم پیاده روی ولی زیاد به خودم فشار نمیارم که جیگر مامان اذیت نشه.

عزیزکم مامانی باید پایان نامشو کامل کنه و هر چه زودتر دفاع کنه، قبل از اینکه شما به دنیا بیای،  با اینکه خیلی استرس دارم ولی سعی میکنم ارومتر باشم تا فشاری روی کوچولوی مامان نیاد، بابایی داره خیلی کمکم میکنه، تو هنوز نمیدونی چه بابای خوب و مهربونی داری،  بابای تو یه فرشتس، فرشته ای که فکر نکنم هیچ جا مثل اون پیدا بشه، دوتایی عاشقشیم و بهش افتخار میکنیم. 

پسرم، چند روز پیش سومین سالگرد ازدواج من و بابایی بود، ۳ سال از زندگی عاشقانه ما میگذره و ما هر روز بیشتر از قبل عاشق همدیگه میشم. برای اینکه جشن بگیریم تصمیم گرفتیم بریم شام بیرون و دوتایی با همدیگه شب خوبی رو بگذرونیم ولی یه اتفاق باعث شد اون شب خیلی ناراحت بشم، بابایی ماشین رو پارک کرد که بریم هفت خان که تو راه خوردم زمین و دست و پام زخم شد، خیلی نگران شدم که نکنه واست اتفاقی بیفته ولی خدا رو شکر ضربه ای به شکمم نخورد و خطر رفع شد، اون شب خیلی ترسیدم و همش دعا میکردم اتفافی واسه جوجم نیفته. 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)